۱۳۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۷۶

ذوق دیدار تو در جان بلاکش باشد
راحت کعبه پس از زحمت ره خوش باشد

حاجت سوختنم نیست چه دورم زلبت
ماهی از آب چه شد دور در آتش باشد

با پریشانی خود شادم از آن می ترسم
که زمن طبع شریف تو مشوش باشد

دیده پاک من اندیشه ز دوزخ نکند
غم از آتش نخورد سکه چو بی غش باشد

اهلی آن شوخ اگرش مهر و وفا نیست مرنج
مردمی کم طلب از هر که پر یوش باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.