هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، رنج‌های عاشقانه و ناامیدی از یار سخن می‌گوید. شاعر از آتش عشق، خیال معشوق، ملامت زاهد و جفای بخت می‌نالد و در نهایت به تنهایی و نابودی خود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و وجود مضامینی مانند رنج، ناامیدی و تنهایی نیاز به درک و بلوغ عاطفی دارد که معمولاً در نوجوانان بالای 16 سال شکل می‌گیرد.

شمارهٔ ۶۷۷

چو آتشپاره از در درآمد خانه گلشن شد
چه آتشپاره کز رویش چراغ دیده روشن شد

خیال دانه خالش من از دل چون کنم بیرون
که آن تخم بلایکدانه بود امروز خرمن شد

ملامت تا بکی زاهد، قیامت نخواهد زد
که از بهر بتان جون من مسلمانی برهمن شد

به کنج غم نماند از من بغیر از ذره خاکی
که آنهم باغبار آه من بیرون ز روزن شد

دل گمگشته ام پیدا نشد جز در خیال آخر
تن چون رشته هم ظاهر مگر در چشم سوزن شد

نماند آن یاری از بختم که بودش دوستی اهلی
جفای بخت من بنگر که با من درست دشمن شد
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.