۱۳۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۷۵

هر کس که بدان سرو قباپوش نشیند
سودا زده برخیزد و مدهوش نشیند

از گرد میفشان برخ آن کاکل مشکین
ترسم که غباری به بناگوش نشیند

شهباز ترا صید شود طرفه غزالی
کش مرغ سعادت بسر دوش نشیند

گر بوبرد از مستی عشق تو فرشته
در حلقه رندان قدح نوش نشیند

از سربنهد سرو سهی ناز جوانی
گر پیش تو ای سرو قباپوش نشیند

در اشک خودم غرقه که سودای تویکدم
نگذاشت که دیگ دلم از جوش نشیند

اهلی، لب از اوصاف گل خویش چه بندی
حیف که مرغی چو تو خاموش نسیند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.