هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او از ملال روزها و خیالهای شبانه، فتنهانگیزی معشوق، و ناکامیهای خود مینالد. همچنین، به زیبایی و جمال معشوق اشاره میکند که از آن هزاران چشمه زلال میجوشد. در نهایت، شاعر از رسیدن پیام و امید به وصال سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.
شمارهٔ ۶۸۵
زبسکه روزم از آن مه ملال می خیزد
شبم بکشتن خود صد خیال می خیزد
نهال قد بتان جمله فتنه انگیزند
ندانم از چه زمین این نهال می خیزد
بسوز کوکب بخت زبون من ایماه
کزین ستاره مدامم و بال می خیزد
رسید وصل مرا چشم زخم هجر آری
شرار فتنه ز شمع وصال می خیزد
چه گلشنی است جمالت که از عرق دروی
هزار چشمه آب زلال می خیزد
نمیدمید گل و سر و اگر بدانستی
که از قد تو صدش انفعال می خیزد
مگر پیام ترا مرغ جان برد اهلی
که باد صبح بسی خسته حال می خیزد
شبم بکشتن خود صد خیال می خیزد
نهال قد بتان جمله فتنه انگیزند
ندانم از چه زمین این نهال می خیزد
بسوز کوکب بخت زبون من ایماه
کزین ستاره مدامم و بال می خیزد
رسید وصل مرا چشم زخم هجر آری
شرار فتنه ز شمع وصال می خیزد
چه گلشنی است جمالت که از عرق دروی
هزار چشمه آب زلال می خیزد
نمیدمید گل و سر و اگر بدانستی
که از قد تو صدش انفعال می خیزد
مگر پیام ترا مرغ جان برد اهلی
که باد صبح بسی خسته حال می خیزد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.