۱۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۹۰

سحر چو آه من می پرست میخیزد
بهر که میوزد از خواب مست میخیزد

کسیکه با تو چو یاری نشست و خاست کند
چه جای دل ز سر هر چه هست میخیزد

مگر بسوخت دل زار کز درون دودی
بلند میشود و ناله پست میخیزد

زهی فریب تو ای بت که گر مسلمانی
نشست با تو دمی می پرست میخیزد

مگر به تیغ تو اهلی ز غم رهد ورنه
کرا بغیر تو کاری ز دست میخیزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.