هوش مصنوعی:
این شعر از عشق ناامیدانه و رنجهای عاشقانه سخن میگوید. شاعر از درد دل سوخته، فریب معشوق و نالههای پنهان میگوید و بیان میکند که عشق به معشوق، انسان را از همه چیز جدا میکند و تنها غم و رنج به جای میگذارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، مضامین عشق ناکام و رنجهای عاطفی نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۶۹۰
سحر چو آه من می پرست میخیزد
بهر که میوزد از خواب مست میخیزد
کسیکه با تو چو یاری نشست و خاست کند
چه جای دل ز سر هر چه هست میخیزد
مگر بسوخت دل زار کز درون دودی
بلند میشود و ناله پست میخیزد
زهی فریب تو ای بت که گر مسلمانی
نشست با تو دمی می پرست میخیزد
مگر به تیغ تو اهلی ز غم رهد ورنه
کرا بغیر تو کاری ز دست میخیزد
بهر که میوزد از خواب مست میخیزد
کسیکه با تو چو یاری نشست و خاست کند
چه جای دل ز سر هر چه هست میخیزد
مگر بسوخت دل زار کز درون دودی
بلند میشود و ناله پست میخیزد
زهی فریب تو ای بت که گر مسلمانی
نشست با تو دمی می پرست میخیزد
مگر به تیغ تو اهلی ز غم رهد ورنه
کرا بغیر تو کاری ز دست میخیزد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.