۱۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۹۱

سرا پای تنم هر دم ز موج دیده تر گردد
بغرقاب غمم زین بحر یارب زود برگردد

جراحتها که از تیرت مرا در سینه چاک است
بناحق میخراشم دمبدم تا تازه تر گردد

چنین کافتاده ام دور از تو اینم زنده میدارد
که هر جا بنگرم شکل توام پیش نظر گردد

سمند خویش اجولان مده جز پیش مشتاقان
که گر گردی برآید عاشقانرا تاج سر گردد

ترا نادیده عیب اهلی مسکین کند هر کس
بر افکن برقع از عارض که عیب او هنر گردد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.