هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد عشق و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او احساس میکند که غم و اندوه درونش را فرا گرفته و حتی طبیعت نیز با او همدردی نمیکند. شاعر به رقیب خود هشدار میدهد که از او دوری کند، چرا که از نالههایش بوی جنون به مشام میرسد. همچنین، او از این که دیگران درد او را درک نمیکنند و گریههایش را بیدلیل میدانند، شکایت دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و روانی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۶۹۲
چو بهر قتل غیر آن مه به تیغ آبگون خیزد
ز غیرت بر سراپای تنم رگهای خون خیزد
دلم خرم نمی گردد و گر گردد چنان نبود
نخیزد سبزه زین وادی وگر خیزد زبون خیزد
نباشد خوش فغان و گریه بی جایگه لیکن
چه درمان چون مرا اینها ز زخم اندرون خیزد
حذر کن ای رقیب من که گشتم زین پریرویان
سگ دیوانه یی کز ناله ام بوی جنون خیزد
چرا بیدرد خوانی با وجود گریه اهلی را
نمیگویی که گر دردی نباشد گریه چون خیزد
ز غیرت بر سراپای تنم رگهای خون خیزد
دلم خرم نمی گردد و گر گردد چنان نبود
نخیزد سبزه زین وادی وگر خیزد زبون خیزد
نباشد خوش فغان و گریه بی جایگه لیکن
چه درمان چون مرا اینها ز زخم اندرون خیزد
حذر کن ای رقیب من که گشتم زین پریرویان
سگ دیوانه یی کز ناله ام بوی جنون خیزد
چرا بیدرد خوانی با وجود گریه اهلی را
نمیگویی که گر دردی نباشد گریه چون خیزد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.