۱۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۹۶

دیده هر که از هوس سوی تو سیمتن بود
غرقه بخون دل شود گر همه چشم من بود

آه که گیردم نفس راه گلو ز بخت بد
در نفسی که بامنش یار سر سخن بود

می بدهم که بیخودی می نهلد که چون منی
خون خورد و لب تواش پیش لب و دهن بود

گر بگشایی ام کفن لاله صفت ز بعد مرگ
زآتش داغ غم دلم سوخته در کفن بود

مردم روزگار را ماتم اگر ز مردن است
اهلی نا امید را ماتم زیستن بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.