۱۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۱۰

نظاره بین که عاشق بیچاره میکند
جان داده همچو صورت و نظاره میکند

گر من جگر کباب شدم این نه از من است
آن چشم مست بین که جگر پاره میکند

حیران آن لبم که مرا کشت و زنده کرد
کی عشوه چاره من بیچاره میکند

کوی تو جنت است ولی مدعی به مکر
شیطان صفت ز جنتم آواره میکند

آمد زقتل دمبدم آن غنچه لب به تنگ
تمهید قتل خلق بیکباره میکند

اهلی اگر جمال تو را گوید آفتاب
تشبیه آفتاب به سیاره میکند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.