هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از درد هجران و آرزوی وصال معشوق میگوید. او از رنجهای دوری مینالد اما امیدوار است که روزی به وصال یار برسد و زخمهای دلش التیام یابد. شاعر معشوق را به گلی زیبا تشبیه میکند که حتی فلک نیز چشمبهراه آن است. در نهایت، او با وجود رنجهای فراوان، خوشحال است که نام و یادش با معشوق پیوند خورده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۷۲۲
خوش آنکه دل زغم هجر بر کناری بود
زیمن وصل تو فرخنده روزگاری بود
هزار زخم اگر میرسید خوش بودم
که مرهم دلم از وصل چون تو یاری بود
تو آن گلی که فلک با وجود یوسف هم
به نوبهار تواش چشم انتظاری بود
دلم زهجر تو شد همچو غنچه پژمرده
خوش آنکه همچو نسیمت بمن گذاری بود
تنم بباد فنا شد ولی خوشم کآخر
ز راه ما و تو برخاست گر غباری بود
کس این زمان نشمارد بهیچ اهلی را
خوش آنکه پیش سگان تو در شماری بود
زیمن وصل تو فرخنده روزگاری بود
هزار زخم اگر میرسید خوش بودم
که مرهم دلم از وصل چون تو یاری بود
تو آن گلی که فلک با وجود یوسف هم
به نوبهار تواش چشم انتظاری بود
دلم زهجر تو شد همچو غنچه پژمرده
خوش آنکه همچو نسیمت بمن گذاری بود
تنم بباد فنا شد ولی خوشم کآخر
ز راه ما و تو برخاست گر غباری بود
کس این زمان نشمارد بهیچ اهلی را
خوش آنکه پیش سگان تو در شماری بود
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.