هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از درد و سودای عشق سخن می‌گوید. شاعر از عشق و فراق می‌نالد و تأثیرات عمیق آن بر روح و روان را توصیف می‌کند. او از عاشقان شهید شده یاد می‌کند و عشق را به عنوان نیرویی بالابرنده و ویرانگر به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'کشته شدن از عشق' و 'شهیدان عشق' نیاز به بلوغ ذهنی برای درک مناسب دارند.

شمارهٔ ۷۲۴

جوش سودای غم دل پایم از جا میبرد
شاقی آن شربت کرم فرما که سودا میبرد

هرکه عاشق گشت همچون ذره از پستی برست
کار او را آفتاب عشق بالا میبرد

بسکه میگردم چو مجنون دور از آنچابک غزال
سیل اشگ از خانه رخت من بصحرا میبرد

گرچه خط و خال و زلفش هر یکی غارتگریست
دل ز دست عاشقان آن چشم شهلا میبرد

جان که باز آرد ز دست غمزه اش کانشاهباز
میرباید دل ز دست خلق و در پا میبرد

کشته شد اهلی ز عشق و دادش اینجا کس نداد
با شهیدان رخت خون آلوده اینجا میبرد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۲۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.