۱۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۴۵

سرو من تا چو مه از خانه زین گشت بلند
آفتابی دگر از روی زمین گشت بلند

برحذر باش دلازان بت خونخواره که باز
رنگش افروخت می و چین جبین گشت بلند

عاشق آنست که پروا نکند بد نامی
در جهان نام زلیخا بهمین گشت بلند

منم آن صید که تا چشم فکندم به بتان
هر طرف دست و کمانی ز کمین گشت بلند

اهلی از دار فنا سرنکشی چون منصور
که مقام همه در عشق ازین گشت بلند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.