هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از غم و اندوه عمیق خود میگوید که به حدی گریه کرده که دیگر اشکی ندارد. او از فراق یار و نبودن می در سبو گلایه میکند و اشاره میکند که عشق و آرزویش به حدی شدید بوده که دیگر آرزویی برایش باقی نمانده. همچنین، بیان میکند که در دریای عشق غرق شده، اما کسی مانند او در این حال نمانده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و عارفانه عمیق است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار بوده و ممکن است با احساسات پیچیدهای همراه باشد که مناسب مخاطبان با درک بالاتر است.
شمارهٔ ۷۶۷
هیچم ز گریه قدر برین خاک کو نماند
چندان گریستم که مرا آب رو نماند
ساقی بحال تشنه لبان غبار غم
گاهی نظر فکند که می در سبو نماند
گل بی رخت بباغ ز باران اشک من
یکذره در رخش اثر رنگ و بو نماند
چندان بجان رسید دلم ز آرزوی دوست
کاخر به آرزوی دلم آرزو نماند
در بحر عشق غرقه بسی شد ولی کسی
هرگز بحال خویش چو اهلی فرو نماند
چندان گریستم که مرا آب رو نماند
ساقی بحال تشنه لبان غبار غم
گاهی نظر فکند که می در سبو نماند
گل بی رخت بباغ ز باران اشک من
یکذره در رخش اثر رنگ و بو نماند
چندان بجان رسید دلم ز آرزوی دوست
کاخر به آرزوی دلم آرزو نماند
در بحر عشق غرقه بسی شد ولی کسی
هرگز بحال خویش چو اهلی فرو نماند
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۶۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.