هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، دل‌تنگی و انتظار برای یار سخن می‌گوید. شاعر از نبود یار و بی‌قراری دلش می‌نالد و امیدوار است که روزی بخت به او رو کند. او خود را سگِ یار می‌خواند و از عشق بی‌پاسخ رنج می‌برد. همچنین، به ناپایداری دنیا و عدم اطمینان از آینده اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'سگِ یار' و 'رخ به خون شویم' ممکن است نیاز به توضیح داشته باشند.

شمارهٔ ۷۹۰

تو یار اگر نشوی بخت یار چون گردد
بسعی خویش کسی بختیار چون گردد

خطت بنقطه دل راه بسته چون پرگار
ازین میانه کسی برکنار چون گردد؟

تو گر بمهر نگردی قرار بخش دلم
فلک بکام دل بیقرار چون گردد؟

بپایبوس سگت گرنه رخ بخون شویم
ز گرد رخ غم ما بی غبار چون گردد؟

سگ توایم و ز مجنون وشی نمیدانیم
که آهویی چو تو ما را شکار چون گردد؟

بباد تا نشود استخوان و چهره زرد
خزان محنت ما نوبهار چون گردد؟

ز هجر و وصل چه اندیشه میکنی اهلی
که واقفست که انجام کار چون گردد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۸۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.