هوش مصنوعی:
متن بالا ترکیبی از اشعار عرفانی و اخلاقی است که به موضوعاتی مانند عشق، مستی معنوی، رستاخیز، جوانمردی، و ارزش سکوت و خاموشی میپردازد. همچنین، انتقادی از زاهدان و دنیاپرستان نیز در آن دیده میشود.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات ممکن است برای سنین پایین نامفهوم یا سنگین باشد.
شمارهٔ ۷۹۷
خوش آنک مست شوی تا بهانه برخیزد
تو باشی و من و شرم از میانه برخیزد
مکن زخواب دو نرگس چو بوسه دزدم
وگر نه فتنه یی از هر کرانه برخیزد
نهال عشق نشاندم به دل چو دانستم
که رستخیز جهانم ز خانه برخیزد
خوش آن حریف که گر مرغ بسملش سازد
بخاک افتد و خوش عاشقانه برخیزد
همان به است که بندم چو غنچه لب ورنه
ز آتش جگرم صد زبانه برخیزد
قیامت است جمال تو ای بهشتی روی
مکش نقاب که شور از زمانه برخیزد
بر استان تو اهلی نه آنچنان افتاد
که تا قیامت ازین آستانه برخیزد
این جوانمردی که پیر میفروشان میکند
خرقه پوشانرا مرید درد نوشان میکند
هیچ میدانی که آسوده است در بازار عمر
آنکه نقد وقت صرف میفروشان میکند
هوش زاهد گم شد از دود چراغ مدرسه
برق می روشن چراغ تیز هوشان میکند
گر بسر رفت آب چشم از سوز دل عیبم مکن
کاتش غم همچو دیگم سینه جوشان میکند
خامشی بهتر که گر بلبل هزار افغان کند
گل به رغم او نظر سوی خموشان میکند
عاقلان دانند کز تعریف قارون رند مست
نکته سختی بکار سخت کوشان میکند
از قبای اطلس خسرو چو اهلی فارغم
کان قبا در یوزه از پشمینه پوشان میکند
تو باشی و من و شرم از میانه برخیزد
مکن زخواب دو نرگس چو بوسه دزدم
وگر نه فتنه یی از هر کرانه برخیزد
نهال عشق نشاندم به دل چو دانستم
که رستخیز جهانم ز خانه برخیزد
خوش آن حریف که گر مرغ بسملش سازد
بخاک افتد و خوش عاشقانه برخیزد
همان به است که بندم چو غنچه لب ورنه
ز آتش جگرم صد زبانه برخیزد
قیامت است جمال تو ای بهشتی روی
مکش نقاب که شور از زمانه برخیزد
بر استان تو اهلی نه آنچنان افتاد
که تا قیامت ازین آستانه برخیزد
این جوانمردی که پیر میفروشان میکند
خرقه پوشانرا مرید درد نوشان میکند
هیچ میدانی که آسوده است در بازار عمر
آنکه نقد وقت صرف میفروشان میکند
هوش زاهد گم شد از دود چراغ مدرسه
برق می روشن چراغ تیز هوشان میکند
گر بسر رفت آب چشم از سوز دل عیبم مکن
کاتش غم همچو دیگم سینه جوشان میکند
خامشی بهتر که گر بلبل هزار افغان کند
گل به رغم او نظر سوی خموشان میکند
عاقلان دانند کز تعریف قارون رند مست
نکته سختی بکار سخت کوشان میکند
از قبای اطلس خسرو چو اهلی فارغم
کان قبا در یوزه از پشمینه پوشان میکند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.