۱۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۰۲

یارم وداع کرد و ز آغوش میرود
نام وداع می برم و هوش میرود

زان خون دل ز دیده روانست کز نظر
آن نورسیده سرو قباپوش میرود

دوش آن نشاط خنده و امروز گریه یی
کز خاطرم نشاط شب دوش میرود

بی دوست دیک سینه غم جوش میزند
وین خون دیده بر رخ از آن دوش میرود

مشکل حکایتی است که رنجد ز ناله یار
وزناله کار عاشق خاموش میرود

ای باد یاد سنبل و گل پیش ما مکن
چون حرف از آن دو زلف و بناگوش میرود

اهلی زجور یار غباری شد و هنوز
دنبال آن سوار قباپوش میرود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.