۱۴۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۰۹

اجل درآمد و بخت از درم نمیآید
زپا فتادم و کس بر سرم نمی آید

مگر بخواب به بینم خیال او ورنی
بهیچ شکل در برم نمی آید

گر آفتاب شود در کنار من طالع
ز ضعف طالع خود در برم نمی آید

چو لاله به که زنم جام عیش بسنگ
که بوی عشرت ازین ساغرم نمی آید

حکایت از الف قد یار کن اهلی
که هیچ حرف ازین خوشترم نمی آید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.