هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد هجران و فراق معشوق مینالد و از روزهای سخت دوری شکوه میکند. او از معشوق میخواهد که بازگردد تا دلش روشن شود و از تاریکی هجران رهایی یابد. شاعر همچنین از صبر و تحمل خود در برابر این فراق سخن میگوید و در نهایت به شکرگزاری برای روشناییهایی که در شبهای تیره دارد، میپردازد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۸۲۲
بازآمدی که شمع دل افروزیم دگر
کشتی و زنده کردی و می سوزیم دگر
چرخم بروز هجر تو صد جام زهر داد
یارب مباد روزی ازین روزیم دگر
روزم چو روشن از رخت ای آفتاب
مفکن زهجر خود بسیه روزیم دگر
چاک دلم بسوزن مژگان خویش دوز
چشم از جمال خویش چه میدوزیم دگر
آسوده گشته بود دل من بکنج صبر
چشم خوش تو کرد بد آموزیم دگر
از روز هجر شکوه چو اهلی نمی کنم
شکر خدا که شمع شب افروزیم دگر
کشتی و زنده کردی و می سوزیم دگر
چرخم بروز هجر تو صد جام زهر داد
یارب مباد روزی ازین روزیم دگر
روزم چو روشن از رخت ای آفتاب
مفکن زهجر خود بسیه روزیم دگر
چاک دلم بسوزن مژگان خویش دوز
چشم از جمال خویش چه میدوزیم دگر
آسوده گشته بود دل من بکنج صبر
چشم خوش تو کرد بد آموزیم دگر
از روز هجر شکوه چو اهلی نمی کنم
شکر خدا که شمع شب افروزیم دگر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.