۱۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۳۲

کاکل شکست و شد گره کار بسته تر
کار دل شکسته ما شد شکسته تر

ابرو گشاده بود و مرا کار بسته بود
بر زد گره بر ابرو و شد کار بسته تر

اکنون طمع به خسته غم نیست کز دلش
آتش بلندتر شد و افغان نشسته تر

در انتظار روز دگر چند جان دهد
بیمار دل که روز به روز است خسته تر

بازآ که ما بیاد تو از نقش دیگران
دل شسته ایم و دیده ز دل نیز شسته تر

اهلی بیمن عشق تو ای آفتاب حسن
باشد همیشه روز بروزش خجسته تر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.