هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از عشق نافرجام و درد فراق سخن میگوید. شاعر از انتظار بیپایان، رنج عشق یکطرفه، و بیوفایی معشوق شکایت دارد و با تصاویر شاعرانه مانند "چشم کجبین آفتابی را دو میبیند" و "جرعهای میدهی آنهم به صد خون جگر"، عمق احساسات خود را بیان میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاطفی عمیق، استعارههای پیچیده و احساساتی مانند درد عشق و رنج است که درک آن برای مخاطبان جوانتر دشوار بوده و ممکن است با تجربیات عاطفی آنها همخوانی نداشته باشد.
شمارهٔ ۸۳۳
پیش خورشید رخش کی ماه گردد جلوه گر
چشم کج بین آفتابی را دو می بیند مگر
گرچه میدانم نیایی سوی من شب تا به روز
چشم بر راه تو دارم گوش بر آواز در
هرگزم جامی ندادی تا زچشمم خون نریخت
جرعه یی می میدهی آنهم بصد خون جگر
کی گذارم ناوکت کز رشته جان بگذرد
کاینچنین مرغی بدام من نمیافتد دگر
خون اهلی گر سگت ریزد شرف دارد بر او
ور نپوشد خون خود از دیگران خاکش بسر
چشم کج بین آفتابی را دو می بیند مگر
گرچه میدانم نیایی سوی من شب تا به روز
چشم بر راه تو دارم گوش بر آواز در
هرگزم جامی ندادی تا زچشمم خون نریخت
جرعه یی می میدهی آنهم بصد خون جگر
کی گذارم ناوکت کز رشته جان بگذرد
کاینچنین مرغی بدام من نمیافتد دگر
خون اهلی گر سگت ریزد شرف دارد بر او
ور نپوشد خون خود از دیگران خاکش بسر
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.