۱۵۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۳۹

ای باد مکش برقع جانان مرا باز
روشن مکن این آتش پنهان مرا باز

ساقی مدهم باده بیاد لب آن شوخ
در آتش حسرت مفکن جان مرا باز

آسوده درونم نفسی گو مگشا زلف
آشفته مکن حال پریشان مرا باز

در گریه چو خوابم برد ای ناله مزن دم
بیدار مکن دیده گریان مرا باز

اهلی مدهم یاد از آن نوگل خندان
چون غنچه مکن پاره گریبان مرا باز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.