هوش مصنوعی:
شاعر از باد میخواهد که برقع معشوق را کنار نزند تا آتش عشقش پنهان بماند. از ساقی میخواهد که با یاد لب معشوق، باده دهد تا جانش در آتش حسرت نسوزد. از معشوق میخواهد که با گشودن زلفش، آرامش درونش را برهم نزند و با یادآوری خندههایش، دلش را مانند غنچه پاره نکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۸۳۹
ای باد مکش برقع جانان مرا باز
روشن مکن این آتش پنهان مرا باز
ساقی مدهم باده بیاد لب آن شوخ
در آتش حسرت مفکن جان مرا باز
آسوده درونم نفسی گو مگشا زلف
آشفته مکن حال پریشان مرا باز
در گریه چو خوابم برد ای ناله مزن دم
بیدار مکن دیده گریان مرا باز
اهلی مدهم یاد از آن نوگل خندان
چون غنچه مکن پاره گریبان مرا باز
روشن مکن این آتش پنهان مرا باز
ساقی مدهم باده بیاد لب آن شوخ
در آتش حسرت مفکن جان مرا باز
آسوده درونم نفسی گو مگشا زلف
آشفته مکن حال پریشان مرا باز
در گریه چو خوابم برد ای ناله مزن دم
بیدار مکن دیده گریان مرا باز
اهلی مدهم یاد از آن نوگل خندان
چون غنچه مکن پاره گریبان مرا باز
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.