۱۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۴۳

هرچند که چون شمع مرا سوخته یی باز
شادم که چراغ دلم افروخته یی باز

بگشا بمن از روی کرم گوشه چشمی
کز هر دو جهان چشم مرا دوخته یی باز

خندی برخ مردم و سوزی دل اشق
این شیوه شیرین ز که آموخته یی باز

یارب تو چه شمعی که به تاثیر نگاهی
در سینه دل ریش مرا سوخته یی باز

بس دانه فشانی که کند چشم تو اهلی
کز تخم غمش خرمنی اندوخته یی باز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.