هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از حال و هوای عشق و هجران سخن می‌گوید. شاعر از درد دوری معشوق می‌نالد و از دیگران می‌خواهد که حالش را از رنگ و رویش بپرسند، نه از سوال‌های مستقیم. او عشق را از ابتدا همراه با رنج و خون دل توصیف می‌کند و از معشوق می‌خواهد که حالش را درک کند، نه از ظواهر مانند زلف و خال بپرسد. در نهایت، شاعر خود را مجنون‌وار وامدار معشوق می‌داند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل احساسات پیچیده مانند هجران و عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۸۶۰

حال من دور از آن جمال مپرس
رنگ و رویم بین و حال مپرس

پرسی از من که چیست حال دلت
گر ز من میکنی سیوال مپرس

عشق از آغاز حال خون رز است
حال اینست و شرح حال مپرس

کشته هجرم ای فرشته من
هرچه میپرسی از وصال مپرس

مردم از هجرت ای طبیب که گفت
کز من خسته سال سال مپرس

روی او بین و حال ما دریاب
هیچ از زلف و خط و خال مپرس

اهلی امید از آن پری است محال
گرنه مجنونی از محال مپرس
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.