۱۳۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۶۲

نظر بنرگس او کن ز خشم و ناز مپرس
ز گریه حال دلم بین ز ناله باز مپرس

به بین زبانه آتش ز چاک سینه من
خبر زدود دل و آه جانگداز مپرس

حدیث بلبل بیدل که چون جگر خونست
ز لاله پرس چو پرسی ز سرو ناز مپرس

بیار باده مپرس از تطاول زلفش
شب است کوته ازین قصه دراز مپرس

هزار نکته سربسته زان دهان داریم
ولی حکایت پنهان ز اهل راز مپرس

دلم سجود بتان گر کند مجازی نیست
تو در حقیقت دل بین و از مجاز مپرس

اگر حدیث تو پرسد چه عیب اهلی را
کسی نگفت بمحمود کز ایاز مپرس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.