هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از دلهای عاشق و عارفانه سخن میگوید. شاعر از عشق، دوری، مرگ، و ارزش عمر گذران صحبت میکند و توصیه میکند که از زمان بهره ببریم و از بیخبری دوری کنیم. همچنین، تأکید بر ارزش اهل نظر و پرهیز از بیبصیران دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای سنین پایین قابل درک نباشد. همچنین، اشارههایی به مرگ و مفاهیم انتزاعی دارد که نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۸۷۰
ای دل گه وصلش بجوار دگران باش
چشم تو فضول است خدا را نگران باش
چون عمر گرامی گذرد باد صبوحی
برخیز و دمی واقف عمر گذران باش
خواهی که نباشد خبر از تلخی مرگت
پیمانه می پر کن و از بیخبران باش
ای یوسف جان اهل نظر قدر تو دانند
زنهار که دور از نظر بی بصران باش
تا خون کسی دامن پاک تو نگیرد
واقف زنم دیده خونین جگران باش
اهلی که زند دم ز سفال سگ کویت
گو خاک فدم همچو گل کوزه گران باش
چشم تو فضول است خدا را نگران باش
چون عمر گرامی گذرد باد صبوحی
برخیز و دمی واقف عمر گذران باش
خواهی که نباشد خبر از تلخی مرگت
پیمانه می پر کن و از بیخبران باش
ای یوسف جان اهل نظر قدر تو دانند
زنهار که دور از نظر بی بصران باش
تا خون کسی دامن پاک تو نگیرد
واقف زنم دیده خونین جگران باش
اهلی که زند دم ز سفال سگ کویت
گو خاک فدم همچو گل کوزه گران باش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.