۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۸۰

بصبح وصل کشد این شب ستم خوشباش
رسد بخانه ما آفتاب هم خوشباش

غمی که میرسد از دوست عاشقانه بکش
کسی همیشه نماند اسیر غم خوشباش

تو مرغ زیرکی از خار و گل منال ایدل
چو خار و گل همه خواهد شدن عدم خوشباش

ز بهر جام جم و آب خضر غصه مخور
نه آب خضر بماند نه جام جم خوشباش

ز آفتاب به خیبت متاب رخ اهلی
که بر تو نیز فتد سایه کرم خوشباش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.