هوش مصنوعی: این متن شعری است که از تضادهای درونی و عاشقانه سخن می‌گوید. شاعر از دوری از معشوق (یوسف) و رنج‌های عشق می‌نالد، همچنین به جوانمردی و صفای پیران اشاره می‌کند. در بخش‌هایی نیز به تعارض بین عشق و عقل پرداخته شده و از آتش درون و هیجان صحبت می‌شود. در پایان، شاعر از رنج‌های دل مجروح خود و ناله‌هایش می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به‌کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۸۸۶

تا تو زیر پوست همچون گرگی ای پشمینه پوش
دوری از یوسف بکش ای خرقه پشمین ز دوش

از جوانان ما جوانمردی ز ساقی یافتیم
در صف پیران صفا از روی پیر میفروش

سر معراج محبت از دلم سر میزند
عشق میگوید بگو و عقل میگوید خموش

یا رخی چون شمع باید یا دم گرمی چو نی
تا نباشد آتشی صحبت نمی آید به جوش

هر کجا این لعبت چین در زبان آید چو شمع
دیگران چون صورت دیوار چشمانند و گوش

وه که در بزم تو از دست رقیبان دمبدم
میخورم زهری ز جام عیش و میگویند نوش

تا بکی اهلی خروشی یکنفس خاموش باش
کین دل مجروح ما را میخراشی زین خروش
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.