هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی بیانگر عشق عمیق و فداکاری است که در آن شاعر از وصل معشوق به عنوان بهشت یاد می‌کند و درد فراق را ناچیز می‌شمرد. او زیبایی و جذابیت معشوق را توصیف می‌کند و عشق را به عنوان داغی شیرین و بخت بزرگی می‌ستاید. همچنین، شاعر به مشکلات و سختی‌های عشق اشاره می‌کند و امیدوار است که کشتی امیدش به ساحل برسد.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری و عاطفی داشته باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۸۹۱

هرکو بهشت وصل او امروز باشد حاصلش
فردا بدوزخ گر رود دردی نباشد در دلش

رویش چو گل افروخته نازش جهانی سوخته
حسنی چنان نازی چنین چون دل نگردد مایلش

مایل بداغ بندگی هر کس نگشت از عشق او
داغ قبول عشق هم بختی بباید مقبلش

مشکل اگر شمع فلک هرگز در آرد در نظر
هر کسکه ماهی اینچنین گاهی بود در منزلش

مجنون چو نتواند شدن با محمل لیلی قرین
باری بهل ایساربان کز دور بیند محملش

اهلی بگرداب غمش بحر کرم جو شد مگر
کاین کشتی امید من افتد گذر بر ساحلش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.