هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و فراق یار میگوید و از گریههای شبانه و اشکریزیهایش سخن میگوید. او آرزو میکند که معشوق را مانند شاخهگلی در آغوش بگیرد و از سخنان آبدار خود به عنوان تنها تسلی در بلا یاد میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۸۹۳
بس گل شکفت و کرد خزان نوبهار خویش
حسن تو همچو صورت چین برقرار خویش
از بسکه بی تو شب همه شب گریه میکنم
شرمنده ام ز دیده شب زنده دار خویش
ای دیده سیل اشک بر آن آستان مریز
کانجا نوشته ام سخنی یادگار خویش
گل خوشه چین خرمن دولت شود مرا
گر بینمت چو شاخ گلی در کنار خویش
چندانکه سوخت اهلی لب تشنه در بلا
آبی نیافت جز سخن آبدار خویش
حسن تو همچو صورت چین برقرار خویش
از بسکه بی تو شب همه شب گریه میکنم
شرمنده ام ز دیده شب زنده دار خویش
ای دیده سیل اشک بر آن آستان مریز
کانجا نوشته ام سخنی یادگار خویش
گل خوشه چین خرمن دولت شود مرا
گر بینمت چو شاخ گلی در کنار خویش
چندانکه سوخت اهلی لب تشنه در بلا
آبی نیافت جز سخن آبدار خویش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.