هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و مستی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه عشق او را از خانه‌اش بیرون کشیده و به ویرانه‌ای کشانده است. او از درد و رنج عشق می‌گوید و اینکه چگونه معشوق را در دل ویرانه‌های خود یافته است. شعر ترکیبی از احساسات شدید عاشقانه، مستی و درد است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مستی و شراب ممکن است برای گروه‌های سنی پایین‌تر مناسب نباشد.

شمارهٔ ۸۹۷

ره ز مستی بزنم باز به ویرانه خویش
چون مرا شوق تو بیرون برد از خانه خویش

سنگ بر سینه زنان زان در دل می کوبم
که ترا یافته ام در دل ویرانه خویش

تو و بانک طرب انگیز نی و جام شراب
من و خون جگر و نعره مستانه خویش

میدهی عاشق بی خویشتن از خود خبرش
نه ز بیداد ز نی سنگ بدیوانه خویش

حال اهلی برسانید به مجنون که کند
گریه بر حال من و خنده بر افسانه خویش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.