هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق و اشتیاق شدید شاعر به معشوق است. شاعر با استفاده از استعاره‌هایی مانند کوهکن، شیرین، سرو، و شمع، احساسات عمیق خود را توصیف می‌کند. او از درد هجران و سوختن در آتش عشق می‌گوید و آرزو می‌کند که ای کاش می‌توانست مانند کوهکن، کوه را از جای خود بردارد یا مانند شمع در راه معشوق بسوزد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد هجران و سوختن در عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۸۹۸

کوهکن چون بر نیامد با دل خود رای خویش
عاقبت از عشق شیرین تیشه زد بر پای خویش

کاش من بودم بجای کوهکن در بیستون
تا به آهی برگرفتم کوه را از جای خویش

گر تو ای بت آتشم در جان زنی چون برهمن
کافرم گر یکسر مو باشدم پروای خویش

تا خرام سرو بالایت به گلشن دیده است
خشک برجا مانده سرو از خجلت بالای خویش

سرو قدان جمله در رقصند از شوقت چه شد
گر تو هم در رقص آری قامت رعنای خویش

در خیال برق وصلت می پزم سودای خام
میگدازم همچو شمع از آتش سودای خویش

چون چراغ مرده اهلی در شب تاریک هجر
سوختم از دود دل بی شمع بزم آرای خویش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.