هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد و رنج عشق بیحاصل و دلسوختگی خود میگوید. او از داغ دل و غمهایش شکایت دارد و خود را مانند مجنون و شمع میداند که در آتش عشق میسوزد. همچنین، او از بیوفایی یاران و تنها ماندن در دنیای خود سخن میگوید و احساس میکند مانند صیدی است که به دست قاتل خود افتاده است.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و غمگین است که درک آنها نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و مفاهیم عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۸۹۹
چند سوزیم ز داغ دل بیحاصل خویش
آه ازین داغ دل و وای ز دست دل خویش
هرکه در دست غمم دید بدین سوختگی
گفت بازآمده مجنون سوی سرمنزل خویش
میگدازد همه شب همنفسم شمع صفت
بسکه از آتش دل گرم کنم محفل خویش
دانه مهر ز آب و گل یاران ندمید
جای این دانه ندیدم بجز آب و گل خویش
اینچنین صید صفت کشته که اهلی افتاد
وه که بر گیردش از خاک مگر قاتل خویش
آه ازین داغ دل و وای ز دست دل خویش
هرکه در دست غمم دید بدین سوختگی
گفت بازآمده مجنون سوی سرمنزل خویش
میگدازد همه شب همنفسم شمع صفت
بسکه از آتش دل گرم کنم محفل خویش
دانه مهر ز آب و گل یاران ندمید
جای این دانه ندیدم بجز آب و گل خویش
اینچنین صید صفت کشته که اهلی افتاد
وه که بر گیردش از خاک مگر قاتل خویش
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.