هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از اجل می‌خواهد مهلت دهد تا دامن معشوق را ببوسد و حتی دشمنش را نیز نکشد تا از رشک او لذت ببرد. شاعر از درد عشق و بوسه‌های معشوق به عنوان درمان یاد می‌کند و به طوطی جان تشبیه می‌شود که اسیر قفس تن شده است. در پایان، او روزی را تصور می‌کند که معشوق مانند لاله از خاک سر برمی‌آورد و غرق در خون و سوگ دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به موضوعاتی مانند مرگ و رنج ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۹۰۰

ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش
دشمنم نیزمکش تا بکشد رشگ منش

چون شکایت کنم از دوست که خون ریخت مرا
هرکه شد کشته ز معشوق نباشد سخنش

دهنش گفت که دردت کنم از بوسه دوا
جای آنست که صد بوسه زنم بر دهنش

مبتلای قفس تن نشدی طوطی جان
گر نبودی هوس آن لب شکر شکنش

اهلی آن روز که چون لاله سر از خاک زند
غرقه در خون جگر سوخته بینی کفنش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.