هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و علاقه‌ی خود به معشوق سخن می‌گوید و از ترس آسیب دیدن او یا ایجاد تهمت‌های ناروا ابراز نگرانی می‌کند. او همچنین از زیبایی و تأثیر معشوق بر دیگران صحبت می‌کند و احساسات عمیق خود را بیان می‌دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاطفی عمیق و ظرافت‌های شعری است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و احساسی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۹۰۱

نمیخواهد که دست کس رسد بر طاق ابرویش
بود پیوسته آن ابرو بلند از تندی خویش

چنین در خاک و خون افتاده ام مگذرا ای همدم
که میترسم بخون من کشد تهمت سگ کویش

پی تسکین دل خواهم نشینم پهلویش لیکن
دلم افزون طپد هرگه رسد پهلو به پهلویش

همان بهتر که لب بندم زآه گرم پیش او
مبادا در عرق افتد زآه من گل رویش

سگ مشکین غزال خود من از بوی خوشم باری
که هرجا بگذرد خلقی برآسایند از بویش

مبین زنهار ای همدم چو اهلی سرو قد او
که حسرت بار می آرد هوای سرو دلجویش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.