۱۴۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۰۳

هرکه شد سویش چو سایه در قفا می افتمش
تا مرا با خود برد در دست و پا می افتمش

زین هوس گر شب به سنگ از کوی خود راند سگان
شب سگش خیزد از جا من بجا می افتمش

بهر داد آیم براه یار و چون پیدا شود
میگذارم داد و اول در دعا می افتمش

خون خورم شب دور از او چون مست خون خوردن شوم
میروم در پای دیوار سرا می افتمش

میکشم مانند اهلی زلف آن زنجیر موی
گرچه میدانم که در دام بلا می افتمش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.