۱۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۳۹

چندان ز خلق درد ترا گوش میکنیم
کاحوال درد خویش فراموش میکنیم

پیش بتان بخدمت اگر دست بسته ایم
دست خیال باتو در آغوش میکنیم

ما را مران ز شکر خود چون مگس به تیغ
کز یاد نوش بر سر خون جوش میکنیم

خون خوردنی که بر دل ما خوشگوار شد
زهریست کز هوای لبت نوش میکنیم

زان جیب غنچه چاک بود در چمن که ما
یادی ز گلرخان قباپوش میکنیم

اهلی به شعر از آن دل ما زنده میکند
کانفاس عیسی از لب او گوش میکنیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.