۱۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۴۰

ما شیشه ناموس به میخانه شکستیم
پیمان دو عالم به دو پیمانه شکستیم

اول چه حکیمانه ره توبه گرفتیم
آخر که شکستیم چه رندانه شکستیم

بستیم ز تعلیم خرد نخل امیدی
آنهم بمراد دل دیوانه شکستیم

باشد که دل دوست نرنجد که غمی نیست
گر در نظر مردم بیگانه شکستیم

مردیم ز غم اهلی و بستیم زبان را
برخیز که هنگامه افسانه شکستیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.