هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج‌ها و تلاش‌های بی‌ثمر خود سخن می‌گوید. او مانند مرغ نیم‌بسمل تقلا می‌کند اما تا تسلیم نشده، آرامش نمی‌یابد. با چشمانی پر از خاک سیاه و دلی شکسته، به دنبال وصال معشوق می‌دود اما هرگز به آن نمی‌رسد. در نهایت، با پذیرش دیوانگی و رهایی از خودپسندی، به نوعی شادی دست می‌یابد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۹۴۲

چون مرغ نیم بسمل چندانکه می طپیدم
تسلیم تا نگشتم آسودگی ندیدم

خاک سیه کشیدم در دیده بیجمالش
پیرانه سر چو طفلان خوش سرمه یی کشیدم

آخر به سنگ جورم بشکست شیشه دل
دردا که در پی دل بیهوده میدویدم

خواهم بخاک بردن چون لاله داغ حسرت
کز گلشن وصالش هرگز گلی نچیدم

اهلی اگرچه گشتم دیوانه لیک شادم
کز قید خودپسندی وحشی صفت رمیدم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.