هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از عشق، رنجهای عاشقانه، ناامیدی و تلاش برای رهایی از تعلقات دنیوی سخن میگوید. شاعر از عشق به عنوان تجربهای دردناک یاد میکند که با وجود تلاشهای فراوان، به نتیجهای نرسیده است. همچنین، به مفاهیمی مانند بلندپروازی، ناامیدی از توبه، و تفاوت نگاه افراد به زندگی اشاره دارد.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و رنجهای عاطفی ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۹۴۸
با هرگل نورسته که برخاست نشستیم
جز داغ جگر طرفی از این باغ نبستیم
در قید تعلق پی دل چند توان بود
گفتیم طلاق دل آواره ورستیم
چون ذره به خورشید وشان مهر چه ورزیم
چون در دل آنطایفه آن نیست که هستیم
از توبه و طامات عجب نخل امیدی
بستیم بسی سال و بیک لحظه شکستیم
خاک ره ما چرخ بلندست به همت
در دیده کوته نظران است که پستیم
آن آهوی مستیم که در صیدگه عشق
جان صید تو کردیم و زدام تو نجستیم
لطف سخن و حسن وفا برد دل از ما
اهلی نه که ما صورت دیوار پرستیم
جز داغ جگر طرفی از این باغ نبستیم
در قید تعلق پی دل چند توان بود
گفتیم طلاق دل آواره ورستیم
چون ذره به خورشید وشان مهر چه ورزیم
چون در دل آنطایفه آن نیست که هستیم
از توبه و طامات عجب نخل امیدی
بستیم بسی سال و بیک لحظه شکستیم
خاک ره ما چرخ بلندست به همت
در دیده کوته نظران است که پستیم
آن آهوی مستیم که در صیدگه عشق
جان صید تو کردیم و زدام تو نجستیم
لطف سخن و حسن وفا برد دل از ما
اهلی نه که ما صورت دیوار پرستیم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.