۱۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۶۳

من خسته ایفلک کی دمی از تو شا گشتم
چه مراد جستم از تو که نامراد گشتم

من زار را بمجنون مکن ایحکیم نسبت
که بدرود و داغ حسرت من از او زیاد گشتم

بغبار خاک راهش نرسیدم ارچه عمری
همه سو چو آب رفتم همه جا چو باد گشتم

دل من ز ششدر غم نشدش گشاد هرگز
که چو کعبتین هر سو ز پی مراد گشتم

ز در بتان چو اهلی که مرا بسنگ راند؟
که بکوی نوغزالان سگ خانه زاد گشتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.