هوش مصنوعی: این متن بیانگر درد و رنج ناشی از فراق و عشق نافرجام است. شاعر از بی‌قراری و بی‌تابی خود در غم دوری معشوق می‌گوید و از این که نمی‌داند چگونه با این درد کنار بیاید. او از خنجر فراق بر دل و آتش عشق درونش سخن می‌گوید و از طبیب (معشوق) می‌خواهد که به درد دل او رسیدگی کند. در نهایت، شاعر به ناتوانی خود در تحمل این شرایط اعتراف می‌کند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و فراق ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

شمارهٔ ۹۶۴

آنچنانم ز فراقت که ندانم چکنم
جان دهم یا بامید تو بمانم چکنم

بی لبت بر دل خود خنجر چون آب زدم
گر بدین آتش دل را ننشانم چکنم

رخ چرا تا بد از افغان من خسته طبیب
گر باو درد دل خود نرسان چکنم

شربت صبر اگر چاره بیمار دل است
من که صبر از لب شیرین نتوانم چکنم

منم و جان خرابم ز غم او اهلی
وان هم اندر قدمش گر نفشانم چکنم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.