هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و فراق می‌گوید و بیان می‌کند که دلش از مهر معشوق صدپاره شده است. او از نبود طاقت نظاره و حسرت دیدار معشوق می‌نالد و حال دل آشفته‌اش را توصیف می‌کند. با وجود این همه درد، شاعر خود را خوشبخت می‌داند که رشک ماه و ستاره را ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات دارد.

شمارهٔ ۹۶۵

چون سایه گذر زان مه رخساره نداریم
و ز سوختگی طاقت نظاره نداریم

چون ما دل صد پاره ز مهر تو که دارد؟
اینست که طالع ز تو یکباره نداریم

عیش دو جهان سهل بود بر دل ما لیک
با حسرت شیرین دهنان چاره نداریم

حال دل گمگشته ما شهره شهرست
ما خود خبری از دل آواره نداریم

هرچند که سرگشته ز هجریم چو اهلی
خوشباش که رشک مه و سیاره نداریم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.