هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و فراق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه دوری از معشوق او را بی‌تاب و ناصبور کرده است. او از صبر و طاقت خود در فراق می‌گوید و آرزو می‌کند که مانند شمع بسوزد تا به نور کامل تبدیل شود. همچنین، شاعر به ضعف طبیعت انسان اشاره می‌کند و ترجیح می‌دهد مانند سگ نیازمند باشد تا اینکه مست غرور شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است نیاز به تجربه و بلوغ فکری بیشتری داشته باشد.

شمارهٔ ۹۶۹

نه چنان بگرد کویت من ناصبور گردم
که گر آستین فشانی چو غبار دور گردم

من خسته در فراقت بکدام صبر و طاقت
بره فراغ پویم ز پی حضور گردم

مهل آنکه خاک سازد اجلم به نا تمامی
تو بسوز همچو شمعم که تمام نور گردم

من اگر بخلد یابم ز تو جنس آدمی را
ز قصور طبع باشد که خراب حور گردم

به نیاز همچو اهلی سگ میفروش بودن
به از آنکه مست، باری ز می غرور گردم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.