۱۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۶۹

نه چنان بگرد کویت من ناصبور گردم
که گر آستین فشانی چو غبار دور گردم

من خسته در فراقت بکدام صبر و طاقت
بره فراغ پویم ز پی حضور گردم

مهل آنکه خاک سازد اجلم به نا تمامی
تو بسوز همچو شمعم که تمام نور گردم

من اگر بخلد یابم ز تو جنس آدمی را
ز قصور طبع باشد که خراب حور گردم

به نیاز همچو اهلی سگ میفروش بودن
به از آنکه مست، باری ز می غرور گردم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.