هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و دلبستگی شدید خود سخن میگوید که باعث از دست دادن دین و دنیایش شده است. او میان مسجد و میخانه در تردید است و احساس شرمندگی میکند. عشق او چنان شدید است که هم عقل و هم دیوانگی را تحت تأثیر قرار داده و وجودش را تسخیر کرده است. در نهایت، او از ضعف و ناتوانی خود در برابر این عشق صحبت میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای سنین پایینتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند میخانه و باده ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.
شمارهٔ ۹۷۷
تو با فراغ خود امروز شاد و فردا هم
مرا ز مهر تو دین شد ز دست و دنیا هم
میان مسجد و میخانه ام خجل مانده
ز بسکه حرمتم آنجا نماند و اینجا هم
خراب باده عشق توام که نشه ی او
هزار دل شده دیوانه کرد و دانا هم
ر بسکه آتش عشقت فرو گرفت مرا
وجود من همه او شد نهان و پیدا هم
به نیم جرعه که خوردم چو اهلی از کف دوست
ز دست رفتم و آخر فتادم از پا هم
مرا ز مهر تو دین شد ز دست و دنیا هم
میان مسجد و میخانه ام خجل مانده
ز بسکه حرمتم آنجا نماند و اینجا هم
خراب باده عشق توام که نشه ی او
هزار دل شده دیوانه کرد و دانا هم
ر بسکه آتش عشقت فرو گرفت مرا
وجود من همه او شد نهان و پیدا هم
به نیم جرعه که خوردم چو اهلی از کف دوست
ز دست رفتم و آخر فتادم از پا هم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.