هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و وابستگی شدید خود به معشوق سخن می‌گوید. او از مستی و شیفتگی خود، رهایی از قید و بندهای گذشته، و پیوستن به معشوق می‌گوید. همچنین، از فداکاری‌هایش برای معشوق و انتظار طولانی برای دیدار او یاد می‌کند.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و انتزاعی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از عبارات مانند «سگ تو گشتم» یا «چو دیو انگان خورم سنگت» ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا نامناسب باشد.

شمارهٔ ۹۷۹

کنون که جامه چو من میدری که سر مستم
خوش است سینه صفایی اگر دهد دستم

زلاف مردمی ام قید خود پسندی بود
سگ تو گشتم و از بند خویش وارستم

بدان هوس که چو دیو انگان خورم سنگت
هزار شیشه ناموس و ننگ بشکستم

تو آفتابی و من همچو عیسی از تجرید
بریدم از همه اشیا و با تو پیوستم

به هیچ راه چو اهلی ندیدمت روزی
که سالها بامید تو باز ننشستم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.