هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از رنجهای عاشقانه و ناامیدیهای خود سخن میگوید. او آرزو میکند که از جهان پر از غم دور شود و دلش از آلودگیهای دنیوی پاک بماند. شاعر از بیاعتنایی دیگران به احساساتش شکایت دارد و معتقد است که ارزش واقعیاش پس از مرگ شناخته خواهد شد. همچنین، او از عشق نافرجام و دوری از معشوق مینالد و ترجیح میدهد به جای بهشت بدون معشوق، به دوزخ برود.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آنها به بلوغ عاطفی و فکری نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مرگ، ناامیدی و دوزخ ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۹۸۲
می ده که بی غبار غمی از جهان روم
آلوده دل مباد کزین خاکدان روم
خلق جهان بگریه من خنده گر زنند
طوفان شود ز گریه گهی کز جهان روم
تا زنده ام چو شمع ندانند قدر من
قدر من آنگه است که من از میان روم
تا دل ز من ربود سگ آستان او
هرگز دلم نداد کز آن آستان روم
آن آفتاب حسن کجا سر نهد بمن
گر زیر پا نهم سر و بر آسمان روم
گشتم غبار ره که به شبگیر تا صبا
شبها بکوی دوست ز دشمن نهان روم
اهلی اگر بباغ جنان ساقیم نه اوست
دوزخ از آن به ام که بباغ جنان روم
آلوده دل مباد کزین خاکدان روم
خلق جهان بگریه من خنده گر زنند
طوفان شود ز گریه گهی کز جهان روم
تا زنده ام چو شمع ندانند قدر من
قدر من آنگه است که من از میان روم
تا دل ز من ربود سگ آستان او
هرگز دلم نداد کز آن آستان روم
آن آفتاب حسن کجا سر نهد بمن
گر زیر پا نهم سر و بر آسمان روم
گشتم غبار ره که به شبگیر تا صبا
شبها بکوی دوست ز دشمن نهان روم
اهلی اگر بباغ جنان ساقیم نه اوست
دوزخ از آن به ام که بباغ جنان روم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.