هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق نافرجام و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او از بیرحمی معشوق و ستمهایش گلایه دارد و بیان میکند که با وجود وفاداری، به مراد دل نرسیده است. همچنین، از ناامیدی و دردهای عاطفی خود مینویسد و اشاره میکند که حتی سخن گفتن از این دردها نیز ممکن است باعث رنج بیشتر شود.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عاطفی عمیق و دردهای عاشقانه است که درک آنها برای نوجوانان کمسنوسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و رنجهای عشقی برای مخاطبان با تجربهتر مناسبتر است.
شمارهٔ ۹۸۶
هر چند که خود دل ببلای تو سپردم
رحمی بکن ای ظالم بد مهر که مردم
سیل ستمت عاقبت از جای مرا برد
هر چند که در کوی وفا پای فشردم
مسکین من سر گشته که در وادی امید
هرگز به مراد دل خود راه نبردم
با من سخن از هیچ مگویید و مپرسید
کز صفحه خاطر همه حرفی بستردم
شاید که چو اهلی بچکد خون ز حدیثم
زینگونه که خون جگر از دست تو خوردم
رحمی بکن ای ظالم بد مهر که مردم
سیل ستمت عاقبت از جای مرا برد
هر چند که در کوی وفا پای فشردم
مسکین من سر گشته که در وادی امید
هرگز به مراد دل خود راه نبردم
با من سخن از هیچ مگویید و مپرسید
کز صفحه خاطر همه حرفی بستردم
شاید که چو اهلی بچکد خون ز حدیثم
زینگونه که خون جگر از دست تو خوردم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.