هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق، رنجهای عاشقی، و احساسات عمیق خود سخن میگوید. او از بیقراری، آوارگی، و دیوانگی در راه معشوق میسراید و خود را با شخصیتهای اساطیری مانند مجنون و فرهاد مقایسه میکند. همچنین، از تلخی غم و شیرینی عشق یاد میکند و خود را بلبل باغ عشق میخواند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی احساسی نیاز دارد. همچنین، برخی اشارات به اساطیر و ادبیات کلاسیک ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۹۹۲
من لاف تقوی تا بکی در خرمن طاعت زنم
کو برق آتش سوز من کاتش زند در خرمنم
آواره چون مجنون شدم نگرفت کرد امن مرا
برخار صحرا گه گهی ماری بگیرد دامنم
دستم مگیرایهمنفس کز گلخنم آری برون
بگذار کز دیوانگی گلشن نماید گلخنم
دست محبت میزند بر دامنم میخی دگر
هر گه که خواهم از زمین دامان خود را برزنم
منت ای باغبان گرره بگلشن دادیم
کز تاله و فریاد خود من بلبل این گلشنم
شیرین لبا چون اهلیم در تلخی غم بی لبت
من خسرو عهدم ولی فرهاد وادی مسکنم
کو برق آتش سوز من کاتش زند در خرمنم
آواره چون مجنون شدم نگرفت کرد امن مرا
برخار صحرا گه گهی ماری بگیرد دامنم
دستم مگیرایهمنفس کز گلخنم آری برون
بگذار کز دیوانگی گلشن نماید گلخنم
دست محبت میزند بر دامنم میخی دگر
هر گه که خواهم از زمین دامان خود را برزنم
منت ای باغبان گرره بگلشن دادیم
کز تاله و فریاد خود من بلبل این گلشنم
شیرین لبا چون اهلیم در تلخی غم بی لبت
من خسرو عهدم ولی فرهاد وادی مسکنم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.