هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد دوری از معشوق و رنجهای عشق نافرجام میگوید. او بیان میکند که چگونه از ترس آزار معشوق، جان خود را به خطر انداخته و از ملالت دوری او رنج برده است. شاعر احساس ناتوانی میکند و از معشوق میخواهد که دستگیرش شود. همچنین، او از شرمساری و احساس ناامیدی در برابر معشوق سخن میگوید و خود را قربانی عشق ناخواسته میداند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم شعری ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال دشوار باشد.
شمارهٔ ۹۹۳
دور از درت به تیغ نه از بهر جان شدم
اندیشه از ملال تو کردم از آن شدم
پایم ندید رفتن ازان در چو راندی ام
گویی گداختم همه تن تا روان شدم
بس در پی وصال تو میگشتم و نشد
اکنون تو دست گیر که من ناتوان شدم
چندان براهت آمده ام دمبدم که دی
میآمدی تو من ز خجالت نهان شدم
دیدم هلاک خویش چو اهلی بچشم خویش
اول نظر که صید تو نا مهربان شدم
اندیشه از ملال تو کردم از آن شدم
پایم ندید رفتن ازان در چو راندی ام
گویی گداختم همه تن تا روان شدم
بس در پی وصال تو میگشتم و نشد
اکنون تو دست گیر که من ناتوان شدم
چندان براهت آمده ام دمبدم که دی
میآمدی تو من ز خجالت نهان شدم
دیدم هلاک خویش چو اهلی بچشم خویش
اول نظر که صید تو نا مهربان شدم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.