هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و فداکاری سخن میگوید و خود را به پروانهای تشبیه میکند که دور شمع (معشوق) میگردد و حاضر است در راه او بسوزد. او از درد دوری و عشق نافرجام مینالد و آرزو میکند که فدای معشوق شود. همچنین، از خشکی لب و اشک چشم به دلیل غم و اندوه یاد میکند و تمایل خود را برای خدمت به معشوق بیان میدارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استعارههای پیچیده است که درک آنها به بلوغ فکری و احساسی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فداکاری و درد عشق ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۹۹۴
تو در آتش ز تب چو نشمع و من دور از درت گردم
مرا پروانه خود کن که بر گرد دسرت گردم
لب از تاب تبت خشک و دو چشم از گریه گشته تر
فدای آن لبان خشک و چشمان ترت گردم
بخور عود و شکر برنتابد آن دل نازک
بسوزم جان شیرین و بخور مجمرت گردم
چو مورم آرزو باشد که میرم در فدای تو
مگس وارم طمع نبود که گر شکرت گردم
مرا کشتی ز غم بهر خدا حرفی بگو با من
چو اهلی زنده دیگر از لب جانپرورت گردم
مرا پروانه خود کن که بر گرد دسرت گردم
لب از تاب تبت خشک و دو چشم از گریه گشته تر
فدای آن لبان خشک و چشمان ترت گردم
بخور عود و شکر برنتابد آن دل نازک
بسوزم جان شیرین و بخور مجمرت گردم
چو مورم آرزو باشد که میرم در فدای تو
مگس وارم طمع نبود که گر شکرت گردم
مرا کشتی ز غم بهر خدا حرفی بگو با من
چو اهلی زنده دیگر از لب جانپرورت گردم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.